غسلهاى واجب
مسأله 359ـ غسلهاى واجب هفت غسل است:
1ـ غسل جنابت 2ـ غسل استحاضه 3ـ غسل حیض 4ـ غسل نفاس 5ـ غسل مسّ میّت 6ـ غسل میّت 7ـ غسل مستحبّى که بواسطه نذر و قسم و مانند آن واجب شده است.
غسلهاى واجب
مسأله 359ـ غسلهاى واجب هفت غسل است:
1ـ غسل جنابت 2ـ غسل استحاضه 3ـ غسل حیض 4ـ غسل نفاس 5ـ غسل مسّ میّت 6ـ غسل میّت 7ـ غسل مستحبّى که بواسطه نذر و قسم و مانند آن واجب شده است.
فرا رسیدن عید سعید فطر را خدمت تمامی روزه داران عزیز تبریک و تهنیت عرض می کنیم .
از جمله لیالى شریفه شب عید فطر می باشد و
در فضیلت و ثواب عبادت و احیاى آن احادیث بسیار وارد شده و روایت شده
است که آن شب کمتر از شب قدر نیست. برای درک این شب عزیز انجام اعمالی از
ائمه علیهم السلام به ما سفارش شده است :
1- در هنگام غروب آفتاب غسل انجام شود .
2- آن شب به نماز، دعا، استغفار، درخواست از حق تعالى و بیتوته در مسجد احیا گردد.
سفر و حضر دو بخش از زندگی انسان هاست که برای خود احکام و مسائلی جداگانه دارند.هیچ مسلمانی در هیچ مرحله ای از زندگی خود، رها شده و بی تکلیف نیست و از این قاعده، سفر را نیز نمی توان استثنا کرد.سفر و مسافرت را نمی توان بهانه گریختن از احکام خداوندی قرار داد، زیرا آنچه بر انسان ها واجب است، جز به انجام تکلیف، ساقط نمی شود.پیشوایان دینی ما، آن چنان به انجام فرایض و اهتمام به احکام الهی، چه در سفر و چه در حضر سفارش بلیغ نموده اند که راه را بر هر گونه فرار و بهانه جویی می بندد.این روایات و سفارشات به اندازه ای است که نقل اندکی از آنها نیز رساله ای جداگانه می طلبد. (1) از این رو از نقل روایات احکام برای رعایت اختصار صرف نظر می کنیم و تنها به ذکر مسائلی ضروری (2) برای مسافر اکتفا می نمائیم.
مسافر در فقه اسلامی به کسی گفته می شود که حداقل هشت فرسخ از وطن خود دور شده باشد، و یا چهار فرسخ راه از دیار خود دور شود و چهار فرسخ برگردد.بدون اقامه ده روز در میان، چنین شخصی مسافر نامیده شده و احکام ویژه ای دارد.
پاره ای از احکام مسافر بدین قرار است:
تبدیل نمازهای چهار رکعتی به دو رکعتی،
اسقاط نافله های ظهر و عصر هم چنین عشاء (بنابر قولی) .
افطار روزه، هر چند در ماه مبارک رمضان،
الف: کسی که برای کار حرام سفر کند باید نماز را تمام بخواند و روزه اش را (در ماه رمضان) بگیرد، و همچنین کسی که سفر او حرام است مثل اینکه سفر برایش ضرر داشته باشد یا زن بدون اجازه شوهر سفر رود (در غیر سفر واجب) و یا فرزند، سفرش سبب اذیت پدر و مادر باشد (در غیر سفر واجب) در چنین سفری نماز تمام است و روزه اش را در ماه رمضان باید بگیرد.
ب: کسی که شغل او سفر باشد ماننده راننده، خلبان و امثال اینها در غیر سفر اول باید نماز را تمام بخواند و روزه اش را (اگر ماه رمضان است) بگیرد و در سفر اول اگر چه طول هم بکشد نمازش شکسته است.
ج: کسی که شغلش سفر نیست ولی محل کارش در شهر دیگری است و همواره در محل خود و آن شهر رفت و آمد می کند مثل پیشه وران سیار، معلمانی که محل کارشان ثابت نیست و کارگرانی که به شهر دیگری جهت کار سفر می کنند و امثال اینها، نمازشان تمام و روزه اشان را باید بگیرند (امام خمینی قدس سره در این مورد می فرماید: نمازشان را شکسته بخوانند و روزه اشان را نگیرند) .
د: مسافری که قصد دارد ده روز پشت سر هم در یک محل بماند باید نمازهای خود را در آن محل تمام بخواند و روزه اش را اگر در ماه رمضان است بگیرد.
ه: کسی که بعد از رسیدن به هشت فرسخ و بیشتر، سی روز در محلی بماند و مردد باشد و باید نماز را شکسته بخواند ولی پس از سی روز باید نماز را تمام بخواند و اگر ماه رمضان است روزه اش را بگیرد (3).
1.اگر شخص می داند، مسافر است و می داند که نماز مسافر، شکسته است، در عین حال نماز را عمدا یا سهوا، تمام خوانده است، نمازش باطل است و باید به صورت شکسته (یعنی دو رکعتی) اعاده نماید (دو باره بخواند)، و اگر خارج از وقت متوجه شد، باید به صورت شکسته قضا نماید.
2.اگر شخص می داند مسافر است، اما نمی داند که نماز مسافر شکسته است، اعاده آن واجب نیست، نه در وقت، و نه در خارج از وقت.
3.اگر شخص، مسافر است و می داند حکم مسافر قصر است، اما خصوصیات آن را نمی داند، مثلا نمی داند که اگر شغلش سفر باشد، وقتی در وطن ده روز بماند، باید در سفر اول شکسته بخواند، در این صورت اگر نمازش را تمام خوانده است، باید به صورت شکسته در وقت اعاده و در خارج وقت قضا نماید.
4.اگر حکم نماز مسافر را می داند، اما نمی داند که هشت فرسخ را طی کرده و نمازش را تمام خوانده است، سپس متوجه شود که مسافر بوده و هشت فرسخ را طی کرده است، در این صورت باید نمازش را شکسته در وقت اعاده و در خارج وقت قضا نماید.
5.اگر شخص می داند که نماز مسافر شکسته است، اما فراموش کرده که خودش مسافر است و به این خیال که در سفر نیست نمازش را تمام خواند، بعد متوجه شد که مسافر است، در این صورت اگر در وقت است، باید نمازش را به صورت شکسته اعاده کند.ولی اگر بعد از وقت به یاد آورد که مسافر است، قضا ندارد.
6.کسی که در وطن نمازش را نخوانده است، باید قضای آن را تمام به جا آورد، هر چند در سفر باشد.و کسی که در مسافرت نماز را به جا نیاورده، باید قضای آن را شکسته بخواند، هر چند در وطن خود باشد.
7.اگر کسی نمازش را در وطن به جا نیاورد، تا وقت گذشت و نماز قضا شد، سپس با هواپیما به نقطه ای سفر کند که در آنجا هنوز وقت آن نماز باقی است مثل کسی که نماز صبح او در تهران قضا شده باشد و با هواپیما قبل از طلوع آفتاب به ترکیه برسد نماز قضای این شخص به ادا تبدیل می شود و باید نماز صبح را در ترکیه به قصد ادا به جا آورد.
8.اگر کسی نماز ظهر و عصر را بخواند و بعد با هواپیما به نقطه ای برسدکه هنوز ظهر نشده است، لازم نیست دوباره نماز ظهر و عصرش را بخواند.
9.اگر کسی با هواپیما به طور عمودی به اندازه چهار فرسخ پرواز کند، نماز و روزه اش قصر می شود.
10.چنانچه کسی با سفینه فضانورد، مسافرت کند و از حوزه جاذبه زمین خارج گردد و بی وزن شود، در صورتی که بتواند بر سطح داخلی سفینه یا موشک قرار گیرد و پاهای خود را به کف آن بگذارد، باید با رعایت جهت قبله، نمازش را بخواند و در هیچ حالی نماز و جهت قبله، یا جهت نزدیک به قبله، نباید ترک شود.
11.مسافرین فضائی که ممکن است، در یک شبانه روز چندین بار به دور زمین گردش کنند و در هر دور یک شبانه روز برایشان تحقق یابد، تنها پنج نماز مطابق شبانه روز زمین بر آنها واجب است.ولی باید طلوع و غروب را نسبت به طلوع و غروب خود رعایت کنند، یعنی نماز صبح را قبل از یکی از طلوع ها و ظهر و عصر را بعد از نیمه روز یکی از روزها و مغرب و عشا را در یکی از شب ها بخوانند.یا می توانند نماز ظهر را بعد از ظهر یک روز و نماز عصر را بعد از ظهر روز دیگر و همچنین نماز مغرب را در یکی از شب ها و نماز عشا را در شب دیگر بخوانند.
12.اما از آنجا که معمولا برای هر حکمی، استثنایی است وجوب قصر نماز مسافر نیز از این قاعده مستثنا نیست، به طوری که دانشمندان و فقهاء شیعی همگی بر این عقیده هستند که هر مسافری در چهار مکان، مختار است که نماز خود را به قصر یا تمام بخواند:
.مسجد الحرام، 2.مسجد النبی در مدینه، 3.مسجد کوفه، 4.نزد قبر مطهر حضرت سید الشهداء علیه السلام.
یکی از واجبات بسیار با اهمیت در شریعت اسلام، روزه ماه مبارک رمضان است.خداوند در قرآن کریم می فرماید: یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم، (4)
یعنی نوشته شده است (واجب است) بر شما مؤمنان، روزه، همان گونه که بر کسانی که پیش از شما بودند، نوشته شد.با همه اهمیت و ویژگی روزه در میان احکام شرعی، مسافر نه تنها از این تکلیف سنگین معاف است، بلکه روزه بر او حرام شمرده شده است.کسی که به علت سفر، از انجام این فریضه بزرگ الهی، محروم شده است، می باید پس از آنکه مسافرت خود را به اتمام رساند، قضای آن را به جا آورد.حتی می توان از سفر برای فرار از روزه نیز استفاده کرد، زیرا روزه یک واجب شرعی است و تنها از طریق شرعی می توان از آن معاف شد.این نوع افطار که جنبه شرعی دارد، برای کسانی که به دلایلی نمی توانند یا نمی خواهند همه ماه مبارک رمضان و یا بعضی از روزهای آن را روزه بگیرند، هیچ منع شرعی ندارد.
مسائل مهمی که مربوط به روزه مسافر می باشد غیر از آنچه در مسائل قبل گذشت، بدین قرار است: .مسافری که باید نمازش را شکسته بخواند، چنانچه قبل از ظهر از شهر خارج شده باشد، بعد از حد ترخص باید روزه اش را نیز افطار نماید و بعد از ماه مبارک و اتمام سفر آن را قضا کند.اما اگر مسافری در ماه مبارک رمضان، بعد از ظهر سفرش را آغاز نماید، دیگر نمی تواند افطار کند، بلکه باید آن روز را همچنان روزه باشد، زیرا این رخصت و مجوز مخصوص کسانی است که قبل از زوال ظهر از موطن خود خارج می شوند.از این رو کسانی که بعد از ظهر از شهر خارج می شوند، چنانچه قبل از غروب افطار نمایند، علاوه بر قضای آن، باید کفاره آن را نیز بپردازند.
2.اگر مسافری قبل از ظهر به وطن یا محلی که می خواهد ده روز در آنجا بماند رسید، باید آن روز را روزه بگیرد، البته اگر قبل از آن عملی که مبطل روزه است، از وی سر نزده باشد .اما اگر قبل از رسیدن به مقصد، کاری که روزه را باطل می کند (از قبیل خوردن و آشامیدن و غیره) از او صادر شده باشد، دیگر نمی تواند آن روز را روزه بگیرد، بلکه باید بعد از ماه مبارک، آن را قضا نماید.
3.اگر کسی در شهری پس از رؤیت هلال شوال (شب عید فطر) به شهر دیگری سفر نماید که در آنجا هلال ماه رؤیت نشده و شب آخر ماه رمضان محسوب می شود، وی نیز باید مطابق مردم آن دیار، این روزه را روز آخر ماه رمضان محسوب نموده و روزه بگیرد.
4.در مواردی که روزه برای مسافر نه تنها حرام نیست بلکه واجب یا جایز است، از جمله آن موارد: الف.روزه نذری که مقید به سفر باشد، لذا واجب است در سفر طبق نذر خود روزه بگیرد .
ب.سه روزه روزه بدل از قربانی حج، یعنی کسی که در حج قربانی نداده است، واجب است و در سفر حج سه روز و پس از بازگشت به وطن، هفت روز روزه بگیرد.
ج.سه روز روزه در مدینه برای قضای حاجت، برای مسافرین مستحب است.
د.و موارد دیگر (5).
اسلام برای آنکه از رهگذر سفر، روح و فرهنگ انسان ها را شکوفا کند، احکامی را مقرر فرموده که برخی از آنها واجب و بعضی مستحب است.از جمله واجبات سفر، همان قصر نماز و افطار روزه است که به تفصیل درباره آن دو، سخن گفتیم.آنچه اینک یادآور می شویم این نکته ظریف است که برخی از مستحبات، در سفر اهمیت ویژه ای می یابند، از آن جمله است نماز شب.روایات و سفارش های بی شماری که در فوق العادگی این امر مستحب وارد شده است به قدری است که خود نیاز به تألیف جداگانه ای دارد.لیکن در این نوشتار به این مقدار اکتفا می شود که حضرت زینب علیهما السلام در همه مدتی که ایشان با کاروان کربلا در راه بودند، حتی بعد از شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام هیچ شبی، نمازشب خود را ترک نفرمودند.نقل است که حضرت در راه کوفه و شام نیز بعد از تحمل آن اندازه مصیبت و مرارت نماز شب خود را نشسته اقامه می کردند، و هرگز ناملایمات راه، ایشان را از انجام این مستحب ویژه باز نداشت.
خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر*حیوان را خبر از عالم انسانی نیست.
به هر روی، هر امر مستحبی است که در حضر، وارد شده است، در سفر اهمیت و پاداش ویژه ای خواهد داشت.زیرا انسان مسافر با پرداختن به مستحبات، نشان می دهد که در همه حال و هماره به یاد خدا و احکام نورانی اسلام است.در واقع سفر، محک و معیاری روشنی است برای آنکه انسان پایبندی و تعهد خود را به تکالیف دینی اعم از واجب و مستحب، نشان دهد، آری: «خوش بود گر محک تجربه آید به میان» در باب مستحبات سفر، بیش از این نمی توان گفت که بسیاری از امور مستحب در سفر نیز به استحباب خود باقی است و قطعا اجر و پاداش بیشتری خواهد داشت.زیرا آنچه در حضر صورت می گیرد، با امکانات بیشتری است و در سفر وقت و موقعیت برای مستحبات کمتر می شود.پس اگر مسافر از همین وقت اندک و موقعیت ویژه، سود جوید و از این جهت تفاوت نمی کند و همه جا را خانه دوست و دیار یار می داند: همه جا خانه یار است چه مسجد چه کنشت*همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
پی نوشت ها:
1.ر.ک: وسائل الشیعه، ج 11، ص 206، باب 24، ح 8 و .9
2.مسائلی که در این فصل ذکر شده نوعا مورد ابتلاء بوده و با نظر مراجع عظام منطبق است .
3.توضیحات بیشتر را در رساله های عملیه مراجع تقلید ملاحظه فرمایید.
4.سروه بقره (2)، آیه .183
5.جهت اطلاع به رساله های عملیه مراجع تقلید مراجعه نمایید.
محرم بودن و نامحرم بودن را با دو اثر میتوان شناخت:
اثر اول: انسان نمیتواند با محارم ازدواج کند، اما با هر نامحرمی میتواند ازدواج کند.
اثر دوم: مرد نمیتواند بیش از گردی صورت و دستها تا مچ را از نامحرمان زن ببیند، اما میتواند به موها و قسمت محدودی از پاها و دستها و بدن محارم که معمولاً در میان محارم پوشانده نمیشود، نگاه کند.
نکته: این دو اثر همیشه جاری است مگر در مورد خواهر زن، که در عین اینکه نامحرم است، نمیتوان قبل از طلاق یا وفات و پایان دوران عدّه طلاق یا وفات خواهرش با او ازدواج کرد.
برای اینکه با محارم آشنا شویم ابتدا محارم نسَبی (خونی) و سپس محارم سببی (به واسطه ازدواج) و در نهایت محارم رضاعی (به واسطه شیر خوردن) ذکر میشود.
*محارم نَسَبی (خونی)
- محارم نسبت به مردان:
1. مادر، مادربزرگ پدری و مادری هر چه بالاتر روند.
2.دختر خود انسان و دخترِ پسر یا دخترِ دختر انسان (نوهها و نتیجهها هر چه پایینتر روند).
3.خواهر یعنی دختری که مادر او یا پدر او یا هر دوی آنان با مرد مزبور یکی باشد.
4.اولاد و نوهها و نتیجههای خواهر هر چه پایینتر روند.
5. اولاد و نوهها و نتیجههای برادر هر چه پایینتر روند
6. عمّه خود شخص و عمّه پدر و مادر و نیز عمّه مادر بزرگها و پدر بزرگها (دختر عمّه و اولاد او محرم نیستند)
7.خاله خود شخص و خاله پدر و مادر و نیز خاله مادر بزرگها و پدر بزرگها (دختر خاله و اولاد او محرم نیستند)
نکته: عمهی عمّه و خالهی خاله اگر عمّه یا خاله پدر یا مادر انسان هم باشند مَحرمند و الا مَحرم نیستند.
- محارم نسبت به زنان:
1.پدر و پدر بزرگ پدری و مادری هر چه بالاتر روند.
2. پسر خود انسان و پسرِ پسر یا پسرِ دختر انسان (نوه ها و نتیجه ها هر چه پایینتر روند).
3.برادر؛ یعنی هر مردی که پدر او یا مادر او یا هر دوی آنان با دختر مزبور یکی باشد.
4. اولاد و نوهها و نتیجههای برادر هر چه پایینتر روند.
5. اولاد و نوهها و نتیجههای خواهر هر چه پایینتر روند.
6. عموی خود شخص و عموی پدر و مادر و نیز عموی مادر بزرگها و پدر بزرگها (پسر عمو و اولاد او مَحرم نیستند)
7. دایی خود شخص و دایی پدر و مادر و نیز دایی مادر بزرگها و پدر بزرگها (پسر دایی و اولاد او مَحرم نیستند)
نکته: دایی دایی و عموی عمو اگر دایی یا عموی پدر یا مادر انسان هم باشند مَحرمند و الا مَحرم نیستند.
*محارم سببی
محارم سببی کسانی هستند که به واسطه عقد ازدواج صحیح دائم یا موقت به یکدیگر محرم میشوند. چنانکه معلوم است هیچ فرقی از جهت ایجاد محرمیت بین ازدواج دائم و موقت، وجود ندارد.
- محارم سببی نسبت به مردان
به محض جاری شدن صیغه عقد ازدواج دائم یا موقت، مادر و مادربزرگهای عروس هر چه بالاتر روند، نسبت به داماد مَحرم ابدی میشوند. یعنی حتی بعد از مرگ یا طلاق عروس هم مَحرم باقی میمانند.
اگر مرد با زنی ازدواج کند که از شوهر سابق خود دختر دارد، با صرف عقد کردن، این دختر بر شوهر دوم مَحرم نمیشود، بلکه محرمیت بین این دختر و شوهر دوم مادرش، بعد از وقوع نزدیکی بین آن زن و شوهر حاصل میشود.
- محارم سببی نسبت به زنان
بعد از جاری شدن صیغه عقد ازدواج دائم یا موقت، پدر شوهر و پدر بزرگهای شوهر هر چه بالاتر روند برای همیشه به عروس محرم میشوند؛ یعنی حتی بعد از مرگ شوهر یا طلاق گرفتن عروس، این محرمیت باقی میماند.
اگر زن با مردی ازدواج کند که از زن سابق خود پسر دارد، به محض اجرای صیغه عقد دائم یا موقت، محرمیت ابدی بین زن بابا و پسر حاصل میشود و نیازی به وقوع نزدیکی نیست.
نکته: با توجه به آنچه گفته شد، برادر شوهر برای عروس و خواهر زن برای داماد، محرم نیستند و باید حدود نامحرمی بین آنان رعایت شود.
*محارم رضاعی (به واسطه شیر خوردن)
اگر زنی که از ولادت فرزند شرعی خود شیر پیدا کرده، با رعایت شرایط مخصوصی که در نوشتاری جداگانه توضیح داده خواهد شد، بچهای را شیر کامل دهد، محرمیتهایی بین آن بچه و اشخاص دیگر حاصل میشود که آنها را بیان میکنیم.
هرگاه زنى کودکى را با شرایط کامل شیر دهد، آن زن به حکم مادر او و مَحرم است و آن مرد که شیر این زن مربوط به بچههای اوست، به حکم پدر او و مَحرم اوست.
پدر آن مرد به حکم پدر بزرگ پدری و مادرش به حکم مادر بزرگ پدری و برادر مرد به حکم عمو و خواهرش عمه او و در نتیجه مَحرم هستند. فرزندان مرد هم برادر و خواهر او (شیر خورده) محسوب مىشوند، همچنین پدر آن زن که بچه را شیر داده به حکم پدر بزرگ مادرى و مادرش مادر بزرگ مادرى و برادرش دایى و خواهرش خاله رضاعی آن بچه میشوند؛ همچنین دخترى را که زنی شیر داده بر شوهر همان زن حرام است (به شرط این که با آن زن نزدیکى کرده باشد). همچنین انسان نمىتواند با مادرِ رضاعىِ زن خود ازدواج کند زیرا به حکم مادر زن او است.
همچنین بچههای زنی که شیر میدهد به شیر خورده مَحرم میشوند، چه الآن موجود باشند یا بعداً به دنیا بیایند.
فرزندان زنى که بچهاى شیر دهد، فرزندانِ پدر بچه شیر خورده محسوب مىشوند، بنابراین پدر آن بچه (شیر خورده) نمىتواند با دخترهایى که از آن زن به دنیا آمدهاند ازدواج کند.
اگر انسان با زنى که دخترى را شیر کامل داده ازدواج کند و با آن زن نزدیکى نماید، دیگر نمىتواند با آن دختر ازدواج کند.
اگر انسان با دخترى ازدواج کند، دیگر نمىتواند با زنى که آن دختر را شیر کامل داده ازدواج نماید.
انسان نمىتواند با دخترى که مادر یا مادر بزرگ انسان او را شیر کامل داده ازدواج کند؛ و نیز اگر زنِ پدرِ انسان از شیر مربوط به پدر او دخترى را شیر داده باشد، انسان نمىتواند با آن دختر ازدواج نماید.
*بیان قاعده کلی
در واقع شیر دادن به یک نوزاد با رعایت همه شرایط باعث میشود که فقط بچه شیر خورده (نه فامیلهای او) مثل بچه واقعی آن زن به همه کسانی که بچه واقعی او مَحرم هستند، محرم باشد؛ (البته در این میان استثناهای هم وجود دارد که گفته خواهد شد) به دیگر سخن هیچ فرقی از لحاظ محرم و نامحرم بودن بین بچههای واقعی و رضاعی (شیر خورده) یک زن وجود ندارد. (مگر موارد خاص، که گفته خواهد شد)
*موارد استثنا شده و خاص از محرمیت در شیرخواره
1. اگر زنى بچهاى را با شرایط شرعی شیر دهد، شوهر آن زن که صاحب شیر است به خواهرهاى آن بچه محرم نمىشود؛ همچنین خویشانِ شوهر به خواهر و برادر آن بچه و سایر فامیلهای آن بچه محرم نمىشوند.
2. اگر زنى بچهاى را شیر دهد، به برادرهاى آن بچه محرم نمىشود؛ و نیز خویشان آن زن به برادر و خواهر بچهاى که شیر خورده محرم نمىشوند.
(میتوان گفت که محرمیتهای گفته شده در بالا فقط بین همین بچهی شیر خورده و افراد گفته شده در بالا ایجاد میشود و ربطی به دیگر خواهرها و برادرها و فامیلهای آن بچه ندارد و بین خواهرها و برادرها و فامیلهای آن بچه و افراد گفته شده هیچ محرمیتی حاصل نمیشود.)
*نکته بسیار مهم
در برخی از موارد شیر دادن به برخی از بچه ها باعث محرم شدن زن و شوهر به هم میشوند و آن زن و شوهر باید از هم جدا شوند؛ به همین علت این موارد را ذکر میکنیم تا این مشکل (که هیچ راه حل ندارد) برای کسی پیش نیاید.
الف: اگر زنى بچهی دختر خود را شیر دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مىشود و زن و شوهر باید از هم جدا شوند، نه به این معنا که باید از هم طلاق بگیرند بلکه به این معنا که دیگر نمیتوانند زندگی مشترک زناشویی داشته باشند.
همچنین اگر مادر عروس، بچهاى را که شوهر آن عروس از زن دیگرش دارد شیر دهد آن زن و شوهر به هم محرم میشوند و باید به زندگی زناشویی خود پایان دهند. (ولى اگر زنی بچه پسر خود را شیر دهد، زنِ پسرش که مادر آن طفل شیرخوار است بر شوهر خود حرام نمىشود.)
ب: اگر زنِ پدرِ دخترى، بچه شوهر آن دختر یا بچه آن دختر را از شیر مربوط به آن پدر شیر دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مىشود، چه بچه از همان دختر یا از زن دیگر شوهر او باشد. مثلاً اگر دختری به نام فاطمه با مردی به نام هاشم ازدواج کند و هاشم از فاطمه یا زن دیگر یا زن قبلی خود فرزندی به نام حسین یا زینب داشته باشد و زنِ پدر فاطمه یعنی مادرخوانده فاطمه حسین یا زینب را شیر دهد، فاطمه و هاشم باید به زندگی زناشویی خود پایان دهند و بدون طلاق از هم جدا شوند.
چنانچه گفته شد در این موارد لازم نیست از هم طلاق بگیرند بلکه زن و شوهری آنان تا ابد حرام است و دیگر نمیتوانند مانند زن و شوهر های دیگر با هم زندگی کنند، به این معنی که نزدیکی آنها در حکم زنا با محارم است.
*ارث و صله رحم در میان فامیلهای رضاعی (ایجاد شده با شیر خوردن)
کسانى که به واسطه شیر خوردن، خویشى پیدا مىکنند مستحبّ است یکدیگر را احترام نمایند، ولى از یکدیگر ارث نمىبرند و حقهای خویشى که انسان با خویشان خود دارد مثل صله رحم براى آنان واجب نیست.
*نکات قابل تأمل
1.اگر هنگام ازدواج دختر و پسری، شبههای در مورد محرمیت آنان با شیر خوردن وجود داشته باشد، قبل از عقد باید حل شود تا خدای نکرده به علت بیاحتیاطی دو نفر مَحرم با هم ازدواج نکنند.
2. مستحب است زنها هر بچهاى را شیر ندهند، زیرا ممکن است فراموش شود که به چه کسانى شیر دادهاند و بعداً دو نفر محرم با یکدیگر ازدواج نمایند.
نویسنده: حجتالاسلام مرتضی کیوانی
انتهای پیام/
نماز مهمترین اعمال دینى است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود،عبادتهاى دیگر هم قبول مىشود. و اگر پذیرفته نشود، اعمال دیگر هم قبول نمىشود. و همانطور که اگر انسان شبانه روزى پنج نوبت در نهر آبى شستشو کند، چرک در بدنش نمىماند، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک مىکند. و سزاوار استکه انسان نماز را در اول وقت بخواند. و کسى که نماز را پست و سبک شمارد،مانند کسى است که نماز نمىخواند. پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:"کسى که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است".روزى حضرت در مسجد تشریف داشتند، مردى وارد و مشغول نماز شد، و رکوع و سجودش را کاملا به جا نیاورد. حضرت فرمودند: "اگر این مرد در حالى که نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است". پس انسان باید مواظب باشد که به عجله و شتابزدگى نماز نخواند، و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد که با چه کسى سخن مىگوید، و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند. و اگر انسان در موقع نماز کاملا بهاین مطلب توجه کند، از خود بىخبر مىشود. چنانچه در حال نماز تیر را از پاى مبارک امیر المؤمنین علیهالسلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانى که مانع قبول شدن نماز است مانند حسد،کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتى را ترک کند. و همچنین سزاوار است کارهایى که ثواب نماز را کم مىکند بجانیاورد، مثلا در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند. و نیز کارهایى که ثواب نماز را زیاد مىکند بجا آورد، مثلا انگشترى عقیق به دست کند، و لباس پاکیزه بپوشد، و شانه و مسواک کند، و خود را خوشبو نماید.
نمازهاى واجب شش است: اول: نماز یومیه. دوم: نماز آیات. سوم: نماز میت. چهارم: نماز طواف واجب خانه کعبه. پنجم: نماز قضاى پدر که بر پسر بزرگتر واجب است. ششم: نمازى که به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب مىشود.
نمازهاى واجب یومیه پنج است: ظهر و عصر هر کدام چهار رکعت، مغرب سه رکعت، عشا چهار رکعت، صبح دو رکعت.
٧٢٨ در سفر باید نمازهاى چهار رکعتى را با شرایطى که گفته مىشود، دو رکعتخواند.
٧٢٩ اگر چوب یا چیزى مانند آن را راست در زمین هموار فرو برند، صبح که خورشید بیرون مىآید، سایه آن به طرف مغرب مىافتد. و هر چه آفتاب بالا مىآید،این سایه کم مىشود. و در شهرهاى ما در اول ظهر شرعى به آخرین درجه کمى مىرسد،و ظهر که گذشت، سایه آن به طرف مشرق برمىگردد. و هر چه خورشید رو به مغرب مىرود، سایه زیادتر مىشود. بنابر این وقتى سایه به آخرین درجه کمى رسید و دو مرتبه رو به زیاد شدن گذاشت، معلوم مىشود ظهر شرعى شده است. ولى در بعضى شهرها مثل مکه که گاهى موقع ظهر سایه به کلى از بین مىرود، بعد از آنکه سایه دوباره پیدا شد، معلوم مىشود ظهر شده است.
٧٣٠ چوب یا چیز دیگرى را که براى معین کردن ظهر به زمین فرو مىبرند، شاخص گویند.
٧٣١ نماز ظهر و عصر هر کدام وقت مخصوص و مشترکى دارند: وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتى که از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد. و وقت مخصوص نماز عصر موقعى است که به اندازه خواندن نماز عصر وقت به مغرب مانده باشد، که اگر کسى تا این موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و باید نماز عصر را بخواند. و ما بین وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر وقت مشترک نماز ظهر و نماز عصر است. و اگر کسى اشتباها نماز ظهر یا عصر را در وقت مخصوص دیگرى بخواند، نمازش صحیح است.
٧٣٢ اگر پیش از خواندن نماز ظهر سهوا مشغول نماز عصر شود و در بین نماز بفهمد اشتباه کرده است، چنانچه در وقت مشترک باشد، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند. یعنى نیت کند که آنچه تا حال خواندهام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد مىخوانم، همه نماز ظهر باشد. و بعد از آنکه نماز را تمام کرد، نماز عصر را بخواند. و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عصر را بخواند و احتیاط آن است که دوباره نماز عصر را هم بعد از آن بخواند، و این احتیاط خیلى خوب است.
٧٣٣ در روز جمعه انسان مىتواند به جاى نماز ظهر، دو رکعت نماز جمعه بخواند. ولى احتیاط مستحب آن است که اگر نماز جمعه خواند، نماز ظهر را هم بخواند، و این احتیاط خیلى مطلوب است.
٧٣٤ احتیاط واجب آن است که نماز جمعه را از موقعى که عرفا اول ظهر مىگویند، تاخیر نیندازد. و اگر از اوایل ظهر تاخیر افتاد، به جاى نماز جمعه نماز ظهر بخواند.
٧٣٥ مغرب موقعى است که سرخى طرف مشرق که بعد از غروب آفتاب پیدا مىشود، از بین برود.
٧٣٦ نماز مغرب و عشا هر کدام وقت مخصوص و مشترکى دارند: وقت مخصوص نماز مغرب از اول مغرب است تا وقتى که از مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز بگذرد که اگر کسى مثلا مسافر باشد و تمام نماز عشا را سهوا در این وقت بخواند، احتیاط مستحب آن است که بعداز نماز مغرب، نماز عشا را دوباره بخواند. و وقت مخصوص نماز عشا موقعى است که به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد که اگر کسى تا این موقع نماز مغرب را عمدا نخواند، باید اول نماز عشا و بعد از آن نماز مغرب را بخواند. و بین وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشا، وقت مشترک نماز مغرب و عشا است، که اگر کسى در این وقت اشتباها نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند و بعداز نماز ملتفتشود،نمازش صحیح است و باید نماز مغرب را بعد از آن بجا آورد.
٧٣٧ وقت مخصوص و مشترک که معنى آن در مساله پیش گفته شد، براى اشخاص فرق مىکند. مثلا اگر به اندازه خواندن دو رکعت نماز از اول ظهر بگذرد، وقت مخصوص نماز ظهر کسى که مسافر است، تمام شده و داخل وقت مشترک مىشود. و براى کسى که مسافر نیست، باید به اندازه خواندن چهار رکعت نماز بگذرد.
٧٣٨ اگر پیش از خواندن نماز مغرب، سهوا مشغول نماز عشا شود و در بین نماز بفهمد که اشتباه کرده، چنانچه به رکوع رکعت چهارم نرفته است، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد نماز عشا را بخواند. و اگر به رکوع رکعت چهارم رفته باید نماز را تمام کند، بعد نماز مغرب را بخواند. اما اگر تمام آنچه را خوانده، در وقت مخصوص نماز مغرب خوانده باشد و پیش از رکوع رکعت چهارم یادش بیاید، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام کند و بعد از آن عشا را بخواند. ولى احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز عشا، دوباره نماز مغرب و عشا را بخواند و این احتیاط خیلى خوب است.
٧٣٩ آخر وقت نماز عشا نصف شب است. و احتیاط واجب آن است که براى نماز مغرب و عشا و مانند اینها، شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب کرد، و براى نماز شب و مانند آن تا اول آفتاب حساب نمایند.
٧٤٠ اگر از روى معصیتیا به واسطه عذرى نماز مغرب یا نماز عشا را تا نصف شب نخواند، بنابر احتیاط واجب باید تا قبل از اذان صبح بدون اینکه نیت ادا و قضا کند، بجا آورد.
٧٤١ نزدیک اذان صبح از طرف مشرق سفیدهاى رو به بالا حرکت مىکند، که آن را فجر اول گویند. موقعى که آن سفیده پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است. و آخر وقت نماز صبح، موقعى است که آفتاب بیرون مىآید.
٧٤٢ موقعى انسان مىتواند مشغول نماز شود، که یقین کند وقت داخل شده است، یا دو مرد عادل به داخل شدن وقتخبر دهند.
٧٤٣ نابینا و کسى که در زندان است و مانند اینها بنابر احتیاط واجب باید تا یقین به داخل شدن وقت نکنند، مشغول نماز نشوند. ولى اگر انسان به واسطه ابر یا غبار و مانند اینها که براى همه مانع از یقین کردن است، نتواند در اول وقت نماز به داخل شدن وقتیقین کند، چنانچه گمان داشته باشد که وقت داخل شده،مىتواند مشغول نماز شود.
٧٤٤ اگر دو مرد عادل به داخل شدن وقتخبر دهند یا انسان یقین کند که وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بین نماز بفهمد که هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است. و همچنین است اگر بعد از نماز بفهمد که تمام نماز را پیش از وقتخوانده. ولى اگر در بین نماز بفهمد وقت داخل شده، یا بعد از نماز بفهمد که در بین نماز وقت داخل شده، نماز او صحیح است.
٧٤٥ اگر انسان ملتفت نباشد که باید با یقین به داخل شدن وقت مشغول نماز شود، چنانچه بعد از نماز بفهمد که تمام نماز را در وقتخوانده، نماز او صحیح است. و اگر بفهمد تمام نماز را پیش از وقتخوانده یا بفهمد که در بین نماز وقت داخل شده است، نمازش باطل است.
٧٤٦ اگر یقین کند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بین نماز شک کند که وقت داخل شده یا نه، نماز او باطل است. ولى اگر در بین نماز یقین داشته باشد که وقتشده و شک کند که آنچه از نماز خوانده در وقت بوده یا نه، نمازش صحیح است.
٧٤٧ اگر وقت نماز به قدرى تنگ است که به واسطه به جا آوردن بعضى از کارهاى مستحب نماز، مقدارى از آن بعد از وقتخوانده مىشود، باید آن مستحب را به جا نیاورد. مثلا اگر به واسطه خواندن قنوت مقدارى از نماز بعد از وقتخوانده مىشود،باید قنوت نخواند.
٧٤٨ کسى که به اندازه خواندن یک رکعت نماز وقت دارد، باید نماز را به نیت ادا بخواند. ولى نباید عمدا نماز را تا این وقت تاخیر بیندازد.
٧٤٩ کسى که مسافر نیست، اگر تا مغرب به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد، باید نماز ظهر و عصر هر دو را بخواند. و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط نماز عصر را بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا کند. و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن پنج رکعت نماز وقت دارد، باید نماز مغرب و عشا را بخواند. و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط عشا را بخواند و بعدا باید نماز مغرب را بخواند وبه احتیاط واجب نیت ادا و قضا ننماید.
٧٥٠ کسى که مسافر است، اگر تا مغرب به اندازه خواندن سه رکعت نماز وقت دارد، باید نماز ظهر و عصر را بخواند. و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط عصر را بخواند و بعدا نماز ظهر را قضا کند. و اگر تا نصف شب به اندازه خواندن چهار رکعت نماز وقت دارد، باید نماز مغرب و عشا را بخواند. و اگر کمتر وقت دارد، باید فقط عشا را بخواند و بعدا مغرب را بدون نیت ادا و قضا بجا آورد.و چنانچه بعد از خواندن عشا معلوم شود که به مقدار یک رکعتیا بیشتر وقت به نصف شب مانده است، باید فورا نماز مغرب را به نیت ادا بجا آورد.
٧٥١ مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند، و راجع به آن خیلى سفارش شده است. و هر چه به اول وقت نزدیکتر باشد، بهتر است. مگر آنکه تاخیر آن از جهتى بهتر باشد، مثلا صبر کند که نماز را به جماعت بخواند.
٧٥٢ هرگاه انسان عذرى دارد که اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند، ناچار است با تیمم نماز بخواند، چنانچه بداند یا احتمال دهد که عذر او تا آخر وقت باقى است، مىتواند در اول وقت نماز بخواند. ولى اگر مثلا لباسش نجس باشدیا عذر دیگرى داشته باشد و احتمال دهد که عذر او از بین مىرود، بنابر احتیاط واجب باید صبر کند تا عذرش برطرف شود. و چنانچه عذر او برطرف نشد، در آخر وقت نماز بخواند. و لازم نیست به قدرى صبر کند که فقط بتواند کارهاى واجب نماز را انجام دهد، بلکه اگر براى مستحبات نماز مانند اذان و اقامه و قنوت هم وقت دارد، مىتواند تیمم کند و نماز را با آن مستحبات بجا آورد.
٧٥٣ کسى که مسایل نماز و شکیات و سهویات را نمیداند و احتمال میدهد که یکى از اینها در نماز پیش آید، باید براى یاد گرفتن اینها نماز را از اول وقت تاخیر بیندازد. ولى اگر اطمینان دارد که نماز را به طور صحیح تمام مىکند، مىتواند در اول وقت مشغول نماز شود. پس اگر در نماز مسالهاى که حکم آن را نمىداند پیش نیاید، نماز او صحیح است. و اگر مسالهاى که حکم آن را نمىداند پیش آید، مىتواند به یکى از دو طرفى که احتمال مىدهد عمل نماید و نماز را تمام کند. ولى بعد از نماز باید مساله را بپرسد که اگر نمازش باطل بوده، دوباره بخواند.
٧٥٤ اگر وقت نماز وسعت دارد و طلبکار هم طلب خود را مطالبه مىکند، در صورتى که ممکن است، باید اول قرض خود را بدهد، بعد نماز بخواند. و همچنین است اگر کار واجب دیگرى که باید که باید اول مسجد را تطهیر کند، بعد نماز بخواند. و چنانچه اول نماز بخواند معصیت کرده، ولى نماز او صحیح است.
٧٥٥ انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر، و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند. و اگر عمدا نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند، باطل است.
٧٥٦ اگر به نیت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بین نماز یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده است، نمىتواند نیت را به نماز عصر برگرداند، بلکه باید نماز را بشکند و نماز عصر را بخواند. و همینطور است در نماز مغرب و عشا.
٧٥٧ اگر در بین نماز عصر یقین کند که نماز ظهر را نخوانده است و نیت را به نماز ظهر برگرداند و داخل رکن شود و بعد یادش بیاید که نماز ظهر را خوانده بوده، نمازش باطل است و باید نماز عصر را بخواند. ولى اگر پیش از داخل شدن در رکن یادش بیاید، باید نیت را به نماز عصر برگرداند و آنچه به نیت ظهر خوانده، دوباره به نیت عصر بخواند، و نمازش صحیح است.
٧٥٨ اگر در بین نماز عصر شک کند که نماز ظهر را خوانده یا نه، باید نیت را به نماز ظهر برگرداند. ولى اگر وقت به قدرى کم است که بعد از تمام شدن نماز مغرب مىشود، باید به نیت نماز عصر، نماز را تمام کند و نماز ظهرش قضا ندارد.
٧٥٩ اگر در نماز عشا پیش از رکوع رکعت چهارم شک کند که نماز مغرب را خوانده یا نه، چنانچه وقت به قدرى کم است که بعد از تمام شدن نماز، نصف شب مىشود، باید به نیت عشا نماز را تمام کند. و اگر بیشتر وقت دارد، باید نیت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه رکعتى تمام کند، بعد نماز عشا را بخواند.
٧٦٠ اگر در نماز عشا بعد از رسیدن به رکوع رکعت چهارم، شک کند که نماز مغرب را خوانده یا نه، باید نماز را تمام کند، بعد نماز مغرب را بخواند. ولى اگراین شک در وقت مخصوص به نماز عشا باشد، خواندن نماز مغرب لازم نیست.
٧٦١ اگر انسان نمازى را که خوانده احتیاطا دوباره بخواند و در بین نماز یادش بیاید، نمازى را که باید پیش از آن بخواند نخوانده است، نمىتواند نیت را به آن نماز برگرداند. مثلا موقعى که نماز عصر را احتیاطا مىخواند، اگر یادش بیاید نماز ظهر را نخوانده است، نمىتواند نیت را به نماز ظهر برگرداند.
٧٦٢ برگرداندن نیت از نماز قضا به نماز ادا، و از نماز مستحب به نماز واجب جایز نیست.
٧٦٣ اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، انسان مىتواند در بین نماز نیت را به نماز قضا برگرداند، ولى باید برگرداندن نیت به نماز قضا ممکن باشد. مثلا اگر مشغول نماز ظهر است، در صورتى مىتواند نیت را به قضاى صبح برگرداند که داخل رکعت سوم نشده باشد.
٧٦٤ نمازهاى مستحبى زیاد است و آنها را نافله گویند. و بین نمازهاى مستحبى، به خواندن نافلههاى شبانه روز بیشتر سفارش شده، و آنها در غیر روز جمعه سى و چهار رکعتند، که هشت رکعت آن نافله ظهر و هشت رکعت نافله عصر و چهار رکعت نافله مغرب و دو رکعت نافله عشا و یازده رکعت نافله شب و دو رکعت نافله صبح مىباشد. و چون دو رکعت نافله عشا را بنابر احتیاط واجب باید نشسته خواند،یک رکعتحساب مىشود. ولى در روز جمعه بر شانزده رکعت نافله ظهر و عصر، چهار رکعت اضافه مىشود.
٧٦٥ از یازده رکعت نافله شب، هشت رکعت آن باید به نیت نافله شب، و دو رکعت آن به نیت نماز شفع، و یک رکعت آن به نیت نماز وتر خوانده شود. و دستور کامل نافله شب در کتابهاى دعا گفته شده است.
٧٦٦ نمازهاى نافله را مىشود نشسته خواند ولى بهتر است دو رکعت نماز نافله نشسته را یک رکعتحساب کند. مثلا کسى که مىخواهد نافله ظهر را که هشت رکعت است نشسته بخواند، بهتر استشانزده رکعت بخواند. و اگر مىخواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز یک رکعتى نشسته بخواند.
٧٦٧ نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند. ولى نافله عشا را به نیت اینکه شاید مطلوب باشد، مىتواند بجا آورد.
٧٦٨ نافله نماز ظهر پیش از نماز ظهر خوانده مىشود. و وقت آن از اول ظهر است تا موقعى که آن مقدار از سایه شاخص که بعداز ظهر پیدا مىشود، بهاندازه دو هفتم آن شود. مثلا اگر درازى شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سایهاى که بعد از ظهر پیدا مىشود به دو وجب رسید، آخر وقت نافله ظهر است.
٧٦٩ نافله عصر پیش از نماز عصر خوانده مىشود. و وقت آن تا موقعى استکه آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا مىشود، به چهار هفتم آن برسد. و چنانچه بخواهد نافله ظهر یا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند، بهتر است نافله ظهر را بعد از نماز ظهر، و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند. و بنابر احتیاط واجب، نیت ادا و قضا نکند.
٧٧٠ وقت نافله مغرب، بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتى که سرخى طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب در آسمان پیدا مىشود، از بین برود.
٧٧١ وقت نافله عشا، بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است. و بهتر است بعد از نماز عشا بلافاصله خوانده شود.
٧٧٢ نافله صبح پیش از نماز صبح خوانده مىشود. و وقت آن بعد از گذشتن از نصف شب، به مقدار خواندن یازده رکعت نماز شب است. ولى احتیاط آن است که قبل از فجر اول نخوانند، مگر آن که بعد از نافله شب بلافاصله بخوانند، کهدر این صورت مانعى ندارد.
٧٧٣ وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح، و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود.
٧٧٤ مسافر و کسى که براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، مىتواند آن را در اول شب بجا آورد.
٧٧٥ یکى از نمازهاى مستحبى نماز غفیله است، که بین نماز مغرب و عشا خوانده مىشود. و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتى که سرخى طرف مغرب از بین برود. و در رکعت اول آن بعد از حمد، باید به جاى سوره، این آیه را بخوانند: "و ذا النون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادى فى الظلمات ان لا اله الا نتسبحانک انى کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجى المؤمنین". و در رکعت دوم بعد از حمد به جاى سوره، این آیه را بخوانند: "و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فى البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فى ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین". و در قنوت آن بگویند: "اللهم انى اسالک بمفاتح الغیب التى لا یعلمها الا انت ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تفعل بى کذا و کذا". و به جاى کلمه کذا و کذا حاجتهاى خود را بگویند. و بعد بگویند: "اللهم انت ولى نعمتى و القادر على طلبتى تعلم حاجتى فاسالک بحق محمد و آل محمد علیه و علیهم السلام لما قضیتها لى".
٧٧٦ خانه کعبه که در مکه معظمه مىباشد قبله است، و باید روبروى آن، نماز خواند. ولى کسى که دور است، اگر طورى بایستد که بگویند رو به قبله نماز مىخواند، کافى است. و همچنین است کارهاى دیگرى که مانند سر بریدن حیوانات بایدرو به قبله انجام گیرد.
٧٧٧ کسى که نماز واجب را ایستاده مىخواند، باید طورى بایستد که بگویند رو به قبله ایستاده، و لازم نیست زانوهاى او و نوک پاى او هم رو به قبله باشد.
٧٧٨ کسى که باید نشسته نماز بخواند، اگر نمىتواند به طور معمول بنشیند ودر موقع نشستن، کف پاها را به زمین مىگذارد، باید در موقع نماز صورت و سینه و شکم او رو به قبله باشد، و لازم نیستساق پاى او رو به قبله باشد.
٧٧٩ کسى که نمىتواند نشسته نماز بخواند، باید در حال نماز به پهلوى راست طورى بخوابد که جلوى بدن او رو به قبله باشد. و اگر ممکن نیست، باید به پهلوى چپ طورى بخوابد که جلوى بدن او رو به قبله باشد. و اگر این را هم نتواند،باید به پشت بخوابد، به طورى که کف پاى او رو به قبله باشد.
٧٨٠ نماز احتیاط و سجده و تشهد فراموش شده را باید رو به قبله بجا آورد. و در سجده سهو هم احتیاط مستحب همین است.
٧٨١ نماز مستحبى را مىشود در حال راه رفتن و سوارى خواند. و اگر انسان در این دو حال نماز مستحبى بخواند، لازم نیست رو به قبله باشد.
٧٨٢ کسى که مىخواهد نماز بخواند، باید براى پیدا کردن قبله کوشش نماید تا یقین کند که قبله کدام طرف است. و مىتواند به گفته دو شاهد عادل که از روى نشانههاى حسى شهادت مىدهند، یا به قول کسى که از روى قاعده علمى قبله را مىشناسد و محل اطمینان است، عمل کند. و اگر اینها ممکن نشد، باید به گمانى که از محراب مسجد مسلمانان یا قبرهاى آنان یا از راههاى دیگر پیدا مىشود، عمل نماید. حتى اگر از گفته فاسق یا کافرى که به واسطه قواعد علمى قبله را مىشناسد گمان به قبله پیدا کند، کافى است.
٧٨٣ کسى که گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قویترى پیدا کند، نمىتواند به گمان خود عمل نماید. مثلا اگر میهمان از گفته صاحبخانه گمان به قبله پیدا کند، ولى بتواند از راه دیگر گمان قویترى پیدا کند، نباید به حرف او عمل نماید.
٧٨٤ اگر براى پیدا کردن قبله وسیلهاى ندارد، یا با اینکه کوشش کرده گمانش به طرفى نمىرود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد، باید چهار نماز به چهار طرف بخواند. و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، باید به اندازهاى که وقت دارد نماز بخواند. مثلا اگر فقط به اندازه یک نماز وقت دارد، باید یک نماز بههر طرفى که مىخواهد بخواند. و باید نمازها را طورى بخواند که یقین کند یکى ازآنها رو به قبله بوده، یا اگر از قبله کج بوده، به طرف دست راست و دست چپ قبله نرسیده است.
٧٨٥ اگر یقین یا گمان کند که قبله در یکى از دو طرف است، باید به هر دو طرف نماز بخواند. ولى احتیاط مستحب آن است که در صورت گمان، به چهار طرف نماز بخواند.
٧٨٦ کسى که باید به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را بخواند، بهتر آن است که نماز اول را به هر چند طرف که واجب است بخواند، بعد نماز دوم را شروع کند.
٧٨٧ کسى که یقین به قبله ندارد، اگر بخواهد غیر از نماز کارى کند که بایدرو به قبله انجام داد، مثلا بخواهد سر حیوانى را ببرد، باید به گمان عمل نماید. واگر گمان ممکن نیست، به هر طرف که انجام دهد، صحیح است.
٧٨٨ مرد باید در حال نماز اگر چه کسى او را نمىبیند، عورتین خود را بپوشاند.و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.
٧٨٩ زن باید در موقع نماز تمام بدن، حتى سر و موى خود را بپوشاند. ولى پوشاندن صورت به مقدارى که در وضو شسته مىشود، و دستها تا مچ، و پاها تا مچ پا لازم نیست. اما براى آنکه یقین کند که مقدار واجب را پوشانده است، باید مقدارى از اطراف صورت و قدرى پایین تر از مچ را هم بپوشاند.
٧٩٠ موقعى که انسان قضاى سجده فراموش شده یا تشهد فراموش شده را بجامىآورد، بلکه بنابر احتیاط واجب در موقع سجده سهو هم، باید خود را مثل موقع نماز بپوشاند.
٧٩١ اگر انسان عمدا در نماز عورتش را نپوشاند، نمازش باطل است. بلکهاگر از روى ندانستن مساله هم باشد، بنابر احتیاط واجب باید نمازش را دوباره بخواند.
٧٩٢ اگر در بین نماز بفهمد که عورتش پیدا است، باید آن را بپوشاند. و چنانچه پوشاندن عورت زیاد طول بکشد، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند. ولى اگر بعداز نماز بفهمد که در نماز عورت او پیدا بوده، نمازش صحیح است.
٧٩٣ اگر در حال ایستاده، لباسش عورت او را مىپوشاند، ولى ممکن است در حال دیگر مثلا در حال رکوع و سجود نپوشاند، چنانچه موقعى که عورت او پیدا مىشود بهوسیلهاى آن را بپوشاند، نماز او صحیح است. ولى احتیاط مستحب آن است که باآن لباس نماز نخواند.
٧٩٤ انسان مىتواند در نماز خود را به علف و برگ درختان بپوشاند، ولى احتیاط مستحب آن است که موقعى خود را با اینها بپوشاند که چیز دیگرى نداشته باشد.
٧٩٥ اگر غیر از گل هیچ چیز ندارد که در نماز خود را بپوشاند، گل ساتر نیست و مىتواند برهنه نماز بخواند.
٧٩٦ اگر چیزى ندارد که در نماز خود را با آن بپوشاند، چنانچه احتمال دهد که پیدا مىکند، بنابر احتیاط واجب باید نماز را تاخیر بیندازد و اگر چیزى پیدا نکرد، در آخر وقت مطابق وظیفهاش نماز بخواند.
٧٩٧ کسى که مىخواهد نماز بخواند، اگر براى پوشاندن خود حتى برگ درخت و علف نداشته باشد، و احتمال ندهد که تا آخر وقت چیزى پیدا کند که خود را باآن بپوشاند، در صورتى که نامحرم او را مىبیند، باید نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند. و اگر کسى او را نمىبیند، ایستاده نماز بخواند و جلوى خود را با دست بپوشاند. و در هر صورت رکوع و سجود را با اشاره انجام مىدهد و براى سجود سر را قدرى پایینتر مىآورد.
٧٩٨ لباس نمازگزار شش شرط دارد: اول: آنکه پاک باشد. دوم: آنکه مباح باشد. سوم: آنکه از اجزاى مردار نباشد. چهارم: آنکه از حیوان حرام گوشت نباشد.پنجم و ششم: آنکه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابریشم خالص و طلاباف نباشد.و تفصیل اینها در مسایل آینده گفته مىشود.
٧٩٩ لباس نمازگزار باید پاک باشد. و اگر کسى عمدا با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.
٨٠٠ کسى که نمىداند با بدن و لباس نجس نماز باطل است و مقصر در ندانستن حکم مساله باشد، اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل مىباشد.
٨٠١ اگر به واسطه تقصیر در ندانستن مساله، چیز نجسى را نداند نجس است، مثلا نداند عرق شتر نجاستخوار نجس است و با آن نماز بخواند، نمازش باطل است.
٨٠٢ اگر نداند که بدن یا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده، نماز او صحیح است. ولى احتیاط مستحب آن است که اگر وقت دارد دوباره آن نماز را بخواند.
٨٠٣ اگر فراموش کند که بدن یا لباسش نجس است و در بین نماز یا بعد از آن یادش بیاید، باید نماز را دوباره بخواند، و اگر وقت گذشته قضا نماید.
٨٠٤ کسى که در وسعت وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز بدن یا لباس او نجس شود و پیش از آن که چیزى از نماز را با نجاست بخواند، ملتفتشود که نجس شده یا بفهمد بدن یا لباس او نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتى که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس یا بیرون آوردن آن، نماز را به هم نمىزند، باید در بین نماز بدن یا لباس را آب بکشد یا لباس را عوض نماید یا اگر چیز دیگرى عورت او را پوشانده لباس را بیرون آورد. ولى چنانچه طورى باشد که اگر بدن یا لباس را آب بکشد یا لباس را عوض کند یا بیرون آورد نماز به هم مىخورد و اگر لباس را بیرون آورد برهنه مىماند، باید نماز را بشکند و با بدن و لباس پاک نماز بخواند.
٨٠٥ کسى که در تنگى وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز لباس او نجس شود و پیش از آنکه چیزى از نماز را با نجاست بخواند بفهمد که نجس شده یا بفهمد که لباس او نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتى که آب کشیدن یا عوض کردن یا بیرون آوردن لباس، نماز را به هم نمىزند و مىتواند لباس را بیرون آورد، باید لباس را آب بکشد یا عوض کند یا اگر چیز دیگرى عورت او را پوشانده، لباس را بیرون آورد و نماز را تمام کند. اما اگر چیز دیگرى عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمىتواند آب بکشد یا عوض کند، باید لباس را بیرون آورد و به دستورى که براى برهنگان گفته شد، نماز را تمام کند. ولى چنانچه طورى است که اگر لباس را آب بکشد یا عوض کند، نماز به هم مىخورد و به واسطه سرما و مانند آن نمىتواند لباس را بیرون آورد، باید با همان حال نماز را تمام کند و نمازش صحیح است.
٨٠٦ کسى که در تنگى وقت مشغول نماز است، اگر در بین نماز بدن او نجس شود و پیش از آن که چیزى از نماز را با نجاست بخواند، ملتفتشود که نجس شده یا بفهمد بدن او نجس است، و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده، در صورتى که آب کشیدن بدن نماز را به هم نمىزند، باید آب بکشد. واگر نماز را به هم مىزند، باید با همان حال نماز را تمام کند و نماز او صحیح است.
٨٠٧ کسى که در پاک بودن بدن یا لباس خود شک دارد، چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد که بدن یا لباسش نجس بوده، نماز او صحیح است.
٨٠٨ اگر لباس را آب بکشد و یقین کند که پاک شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاک نشده، نمازش صحیح است.
٨٠٩ اگر خونى در بدن یا لباس خود ببیند و یقین کند که از خونهاى نجس نیست،مثلا یقین کند که خون پشه است، چنانچه بعداز نماز بفهمد از خونهایى بوده که نمىشود با آن نماز خواند، نماز او صحیح است.
٨١٠ هرگاه یقین کند خونى که در بدن یا لباس اوست، خون نجسى است که نماز باآن صحیح است، مثلا یقین کند خون زخم و دمل است، اگر چنانچه بعد از نماز بفهمد خونى بوده که نماز با آن باطل است، نمازش صحیح است.
٨١١ اگر نجس بودن چیزى را فراموش کند و بدن یا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشى نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است. ولى اگر بدنش با رطوبت به چیزى که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و بدون اینکه خود را آب بکشد غسل کند و نماز بخواند، غسل و نمازش باطل است. و نیز اگر جایى از اعضاى وضو با رطوبت به چیزى که نجس بودن آن را فراموش کرده برسد و پیش از آنکه آن جا را آب بکشد وضو بگیرد و نماز بخواند، وضو و نمازش باطل مىباشد.
٨١٢ کسى که یک لباس دارد، اگر بدن و لباسش نجس شود و به اندازه آب کشیدن یکى از آنها آب داشته باشد، چنانچه بتواند لباسش را بیرون آورد، باید بدن را آب بکشد و نماز را به دستورى که براى برهنگان گفته شد به جا آورد. و اگر به واسطه سرما یا عذر دیگر نتواند لباس را بیرون آورد، در صورتى که نجاست هر دو مساوى باشد، مثلا هر دو بول یا خون باشد، یا نجاست بدن شدیدتر باشد، مثلا نجاستش بول باشد که باید دو مرتبه آن را آب کشید، احتیاط واجب آن است که بدن را آب بکشد. و اگر نجاست لباس بیشتر یا شدیدتر باشد، هر کدام از بدن یا لباس را بخواهد، مىتواند آب بکشد.
٨١٣ کسى که غیر از لباس نجس لباس دیگرى ندارد و وقت تنگ استیا احتمال نمىدهد که لباس پاک پیدا کند، اگر به واسطه سرما یا عذر دیگر نمىتواند لباس را بیرون بیاورد، باید در همان لباس نماز بخواند و نمازش صحیح است. ولى چنانچه بتواند لباس را بیرون بیاورد، باید نماز را به دستورى که براى برهنگان گفته شد بجا آورد.
٨١٤ کسى که دو لباس دارد، اگر بداند یکى از آنها نجس است و دارد باید با هر دو لباس نماز بخواند. مثلا اگر مىخواهد نماز ظهر و عصر بخواند، باید با هر کدام یک نماز ظهر و یک نماز عصر بخواند. ولى اگر وقت تنگ است، باید نماز را به دستورى که براى برهنگان گفته شد، بجا آورد. و به احتیاط واجب آن نماز را بالباس پاک قضا نماید.
٨١٥ لباس نمازگزار باید مباح باشد. و کسى که مىداند پوشیدن لباس غصبى حرام است، اگر عمدا در لباس غصبى یا در لباسى که نخ یا دگمه یا چیز دیگر آن غصبى است نماز بخواند، باید آن نماز را با لباس غیر غصبى اعاده نماید.
٨١٦ کسى که مىداند پوشیدن لباس غصبى حرام است ولى نمىداند نماز را باطل مىکند، اگر عمدا با لباس غصبى نماز بخواند، باید آن نماز را با لباس غیر غصبى بخواند.
٨١٧ اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبى است و با آن، نماز بخواند، نمازش صحیح است. ولى اگر خودش آن لباس را غصب کرده باشد و بعدا فراموش کرده و با آن نماز خوانده، به احتیاط واجب باید آن نماز را اعاده کند.
٨١٨ اگر نداند یا فراموش کند که لباس او غصبى است و در بین نماز بفهمد،چنانچه چیز دیگرى عورت او را پوشانده است و مىتواند فورا یا بدون اینکه موالات یعنى پى در پى بودن نماز بهم بخورد لباس غصبى را بیرون آورد، باید آن را بیرون آورد و نمازش صحیح است. و اگر چیز دیگرى عورت او را نپوشانده یا نمىتواند لباس غصبى را فورا بیرون آورد یا اگر بیرون آورد پى در پى بودن نماز بههم مىخورد، در صورتى که به تعداد یک رکعت هم وقت داشته باشد، باید نماز را بشکند و با لباس غیر غصبى نماز بخواند. و اگر به این مقدار وقت ندارد، باید در حال نماز لباس را بیرون آورد و به دستور نماز برهنگان، نماز را تمام نماید.
٨١٩ اگر کسى براى حفظ جانش با لباس غصبى نماز بخواند، یا مثلا براىاینکه دزد لباس غصبى را نبرد با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است.
٨٢٠ اگر با عین پولى که خمس یا زکات آن را نداده لباس بخرد، نماز خواندن در آن لباس باطل است. و همچنین است اگر به ذمه بخرد و در موقع معامله قصدش این باشد که از پولى که خمس یا زکاتش را نداده بدهد.
٨٢١ لباس نمازگزار باید از اجزاى حیوان مردهاى که خون جهنده دارد، یعنى حیوانى که اگر رگش را ببرند، خون از آن جستن مىکند، نباشد. بلکه اگر از حیوان مردهاى که مانند ماهى، خون جهنده ندارد لباس تهیه کند، احتیاط واجب آن است که با آن نماز نخواند.
٨٢٢ باید چیزى از مردار مانند گوشت و پوست آن که روح داشته، بنابر احتیاط واجب همراه نمازگزار نباشد، گرچه لباس او هم نباشد.
٨٢٣ اگر چیزى از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم که روح ندارد همراه نمازگزار باشد یا با لباسى که از آنها تهیه کردهاند نماز بخواند، نمازش صحیح است.
٨٢٤ لباس نمازگزار باید از حیوان حرام گوشت نباشد. و اگر مویى ازآن هم همراه نمازگزار باشد نماز او باطل است.
٨٢٥ اگر آب دهان یا بینى یا رطوبت دیگرى از حیوان حرام گوشت مانند گربه بربدن یا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد، نماز باطل و اگر خشک شده و عین آن برطرف شده باشد، نماز صحیح است.
٨٢٦ اگر مو و عرق و آب دهان کسى بر بدن یا لباس نمازگزار باشد، اشکال ندارد. و همچنین است اگر مروارید و موم و عسل همراه او باشد.
٨٢٧ اگر شک داشته باشد که لباسى از حیوان حلال گوشت استیا حرام گوشت،چه در داخله تهیه شده باشد چه در خارجه، نماز با آن خواندن مانعى ندارد.
٨٢٨ اگر انسان احتمال دهد تکمه صدفى و مانند آن از حیوان است، نماز خواندن با آن مانعى ندارد. و اگر بداند صدف است و احتمال بدهد صدف گوشت نداشته باشد، نماز خواندن با آن مانع ندارد.
٨٢٩ با پوستسنجاب و خز نماز خواندن اشکال ندارد.
٨٣٠ اگر با لباسى که نمىداند که از حیوان حرام گوشت است نماز بخواند،نمازش صحیح است. ولى اگر فراموش کرده باشد، بنابر احتیاط واجب باید آن نماز را دوباره بخواند.
٨٣١ پوشیدن لباس طلاباف براى مرد حرام و نماز با آن باطل است. ولى براى زن در نماز و غیر نماز اشکال ندارد.
٨٣٢ زینت کردن به طلا مثل آویختن زنجیر طلا به سینه و انگشتر طلا به دست کردن و بستن ساعت مچى طلا به دست براى مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است و احتیاط واجب آن است که از استعمال عینک طلا هم خوددارى کند. ولى زینت کردن به طلا براى زن در نماز و غیر نماز اشکال ندارد.
٨٣٣ اگر مردى نداند یا فراموش کند که انگشترى یا لباسش از طلا است و با آن نماز بخواند، نمازش صحیح است.
٨٣٤ لباس مرد نمازگزار باید ابریشم خالص نباشد و در غیر نماز هم پوشیدن آن براى مرد حرام است. و در چیزى که نماز در آن تمام نمىشود، مانند بند شلوار و عرقچین نیز به احتیاط واجب نباید از حریر خالص باشد.
٨٣٥ اگر آستر تمام لباس یا آستر مقدارى از آن ابریشم خالص باشد، پوشیدن آن براى مرد حرام و نماز در آن باطل است.
٨٣٦ لباسى را که نمىداند از ابریشم خالص استیا چیز دیگر، پوشیدن آن اشکال ندارد، و نماز با آن صحیح است.
٨٣٧ دستمال ابریشمى و مانند آن اگر در جیب مرد باشد، اشکال ندارد، و نماز را باطل نمىکند.
٨٣٨ پوشیدن لباس ابریشمى براى زن در نماز و غیر نماز اشکال ندارد.
٨٣٩ پوشیدن لباس غصبى و ابریشمى خالص و طلاباف و لباسى که از مردار تهیه شده، در حال ناچارى مانعى ندارد. و نیز کسى که ناچار است لباس بپوشد و لباس دیگرى غیر از اینها ندارد و تا آخر وقت هم، ناچارى او از بین نمىرود،مىتواند با این لباسها نماز بخواند.
٨٤٠ اگر غیر از لباس غصبى و لباسى که از مردار تهیه شده لباس دیگرى ندارد و ناچار نیست لباس بپوشد، باید به دستورى که براى برهنگان گفته شد نماز بخواند.
٨٤١ اگر غیر از لباسى که از حیوان حرام گوشت تهیه شده لباس دیگرى ندارد چنانچه در پوشیدن لباس ناچار باشد مىتواند با همان لباس نماز بخواند و اگر ناچار نباشد باید به دستورى که براى برهنگان گفته شد نماز را بجا آورد، و بنابر احتیاط واجب یک نماز دیگر هم با همان لباس بخواند.
٨٤٢ اگر مرد غیر از لباس ابریشمى خالص یا طلاباف لباس دیگرى نداشته باشد چنانچه در پوشیدن لباس ناچار نباشد باید به دستورى که براى برهنگان گفته شد نماز بخواند.
٨٤٣ اگر چیزى ندارد که در نماز عورت خود را با آن بپوشاند، واجب است اگرچه به کرایه یا خریدارى باشد تهیه نماید. ولى اگر تهیه آن به قدرى پول لازم دارد که نسبت به دارایى او زیاد است، یا طورى است که اگر پول را به مصرف لباس برساند به حال او ضرر دارد، باید به دستورى که براى برهنگان گفته شد،نماز بخواند.
٨٤٤ کسى که لباس ندارد، اگر دیگرى لباس به او ببخشد یا عاریه دهد، چنانچه قبول کردن آن براى او مشقت نداشته باشد، باید قبول کند. بلکه اگر عاریه کردن یا طلب بخشش براى او سخت نیست، باید از کسى که لباس دارد طلب بخشش یا عاریه نماید.
٨٤٥ بنابر احتیاط واجب باید انسان از پوشیدن لباس شهرت که پارچه یا رنگ یا دوخت آن براى کسى که مىخواهد آن را بپوشاند معمول نیست، خوددارى کند. ولى اگر با آن لباس نماز بخواند، اشکال ندارد.
٨٤٦ احتیاط واجب آن است که مرد لباس زنانه، و زن لباس مردانه نپوشد. ولى اگر با آن نماز بخواند، اشکال ندارد.
٨٤٧ کسى که باید خوابیده نماز بخواند، اگر برهنه باشد و لحاف یا تشک او نجس یا ابریشم خالص یا از اجزاى حیوان حرام گوشت باشد، احتیاط واجب آن است که در نماز، خود را با آنها نپوشاند.
٨٤٨ در سه صورت که تفصیل آنها بعدا گفته مىشود، اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است: اول: آنکه به واسطه زخم یا جراحتیا دملى که در بدن او است، لباس یا بدنش به خون آلوده شده باشد. دوم: آنکه بدن یا لباس او به مقدار کمتر از درهم که تقریبا به اندازه یک اشرفى مىشود، به خون آلوده باشد. سوم: آنکه ناچار باشد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند. و در دو صورت اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است: اول: آنکه لباسهاى کوچک او مانند جوراب و عرقچین نجس باشد. دوم: آنکه لباس زنى که پرستار بچه است، نجس شده باشد. و احکام این پنج صورت مفصلا در مسائل بعد گفته مىشود.
٨٤٩ اگر در بدن یا لباس نمازگزار خون زخم یا جراحتیا دمل باشد، چنانچه طورى است که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس براى بیشتر مردم یا براى خصوص او سخت است، تا وقتى که زخم یا جراحتیا دمل خوب نشده است،مىتواند با آن خون نماز بخواند. و همچنین است اگر چرکى که با خون بیرون آمده یا دوایى که روى زخم گذاشتهاند و نجس شده، در بدن یا لباس او باشد.
٨٥٠ اگر خون بریدگى و زخمى که به زودى خوب مىشود و شستن آن آسان است، در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است.
٨٥١ اگر جایى از بدن یا لباس که با زخم فاصله دارد به رطوبت زخم نجس شود،جایز نیست با آن نماز بخواند. ولى اگر مقدارى از بدن یا لباس که معمولا به رطوبت زخم آلوده مىشود، به رطوبت آن نجس شود، نماز خواندن با آن مانعى ندارد.
٨٥٢ اگر از توى دهان و بینى و مانند اینهاستخونى به بدن یا لباس برسد احتیاط واجب آن است که با آن نماز نخواند ولى با خون بواسیر میشود نماز خواند اگر چه دانههایش در داخل باشد.
٨٥٣ کسى که بدنش زخم است اگر در بدن یا لباس خود خونى ببیند و نداند از زخم استیا خون دیگر با آن نماز خواندن مانعى ندارد.
٨٥٤ اگر چند زخم در بدن باشد و به طورى نزدیک هم باشند که یک زخم حساب شود، تا وقتى همه خوب نشدهاند، نماز خواندن با خون آنها اشکال ندارد. ولى اگر بهقدرى از هم دور باشند که هر کدام یک زخم حساب شود، هر کدام که خوب شد، باید براى نماز بدن و لباس را از خون آن، آب بکشد.
٨٥٥ اگر سر سوزنى خون حیض یا نفاس در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است، و بنابر احتیاط واجب باید خون استحاضه در بدن یا لباس نمازگزار نباشد. ولى خونهاى دیگر مثل خون بدن انسان یا خون حیوان حلال گوشت، و خون سگ و خوک و کافر و مردار و حیوان حرام گوشت، اگر چه در چند جاى بدن و لباس باشد، در صورتى که روى هم کمتر از درهم باشد که تقریبا به اندازه یک اشرفى مىشود نماز خواندن با آن اشکال ندارد. ولى احتیاط مستحب آن است که از خون سگ و کافر و مردار و حیوان حرام گوشت، اجتناب کند.
٨٥٦ خونى که به لباس بىآستر بریزد و به پشت آن برسد، یک خون حساب مىشود. ولى اگر پشت آن، جدا خونى شود، بنابر احتیاط واجب باید هر کدام را جدا حساب نمود. پس اگر خونى که در پشت و روى لباس است، روى هم کمتر از درهم باشد نماز با آن صحیح، و اگر بیشتر باشد، نماز با آن نماز باطل است.
٨٥٧ اگر خون روى لباسى که آستر دارد بریزد و به آستر آن برسد، و یا به آستر بریزد و روى لباس خونى شود، باید هر کدام را جدا حساب نمود. پس اگر خون روى لباس و آستر کمتر از درهم باشد، نماز با آن صحیح، و اگر بیشتر باشد،نماز با آن باطل است.
٨٥٨ اگر خون بدن یا لباس کمتر از درهم باشد و رطوبتى به آن برسد، در صورتى که خون و رطوبتى که به آن رسیده، به اندازه درهم یا بیشتر شود و اطراف را آلوده کند، نماز با آن باطل است. بلکه اگر رطوبت و خون به اندازه درهم نشود و اطراف را هم آلوده نکند، نماز خواندن با آن اشکال دارد. ولى اگر رطوبت مخلوط به خون شود و از بین برود، نماز صحیح است.
٨٥٩ اگر بدن یا لباس خونى نشود ولى به واسطه رسیدن به خون نجس شود، اگرچه مقدارى که نجس شده کمتر از درهم باشد، نمىشود با آن، نماز خواند.
٨٦٠ اگر خونى که در بدن یا لباس است، کمتر از درهم باشد و نجاست دیگرى بهآن برسد، مثلا یک قطره بول روى آن بریزد، نماز خواندن با آن جایز نیست.
٨٦١ اگر لباسهاى کوچک نمازگزار مثل عرقچین و جوراب که نمىشود با آنها عورت را پوشانده نجس باشد، چنانچه از مردار و حیوان حرام گوشت درست نشده باشد، نماز با آنها صحیح است. و نیز اگر با انگشترى نجس نماز بخواند، اشکال ندارد.
٨٦٢ احتیاط آن است که چیز نجسى که با آن مىشود عورت را پوشاند، همراه نمازگزار نباشد. ولى کسى که این مساله را نمىدانسته و مثلا مدتى با این طور نماز خوانده، لازم نیست آن نمازها را قضا کند.
٨٦٣ زنى که پرستار بچه است و بیشتر از یک لباس ندارد هرگاه شبانه روزى یک مرتبه لباس خود را آب بکشد اگرچه تا روز دیگر لباسش به بول بچه نجس شود مىتواند با آن لباس نماز بخواند ولى احتیاط واجب آن است که لباس خود را در شبانه روز یک مرتبه براى اولین نمازى که لباسش پیش از آن نجس شده آب بکشد و نیز اگر بیشتر از یک لباس دارد ولى ناچار است که همه آنها را بپوشد چنانچه شبانه روزى یک مرتبه به دستورى که گفته شده همه آنها را آب بکشد کافى است.
٨٦٤ چند چیز در لباس نمازگزار مستحب است که از آن جمله است: عمامه با تحت الحنک، پوشیدن عبا و لباس سفید و پاکیزهترین لباسها، و استعمال بوى خوش، و دست کردن انگشترى عقیق.
٨٦٥ چند چیز در لباس نمازگزار مکروه است، و از آن جمله است: پوشیدن لباس سیاه و چرک و تنگ، و لباس شرابخوار، و لباس کسى که از نجاست پرهیز نمىکند، و لباسى که نقش صورت دارد. و نیز باز بودن تکمههاى لباس و دست کردن انگشترى که نقش صورت دارد، مکروه مىباشد.
مکان نمازگزار چند شرط دارد: شرط اول: آنکه مباح باشد.
٨٦٦ کسى که در ملک غصبى نماز مىخواند، اگر چه روى فرش و تخت و مانند اینها باشد، نمازش باطل است. ولى نماز خواندن در زیر سقف غصبى و خیمه غصبى، مانعى ندارد.
٨٦٧ نماز خواندن در ملکى که منفعت آن مال دیگرى است بدون اجازه کسى که منفعت ملک مال او مىباشد باطل است مثلا در خانه اجارهاى اگر صاحب خانه یا دیگرى بدون اجازه کسى که آن خانه را اجاره کرده نماز بخواند نمازش باطل است و همچنین است اگر در ملکى که دیگرى در آن حق دارد نماز بخواند مثلا اگر میت وصیت کرده باشد که ثلث مال او را به مصرفى برسانند تا وقتى ثلث را جدا نکنند نمىشود در ملک او نماز خواند.
٨٦٨ کسى که در مسجد نشسته، اگر دیگرى جاى او را غصب کند و در آنجا نماز بخواند، بنابر احتیاط واجب باید دوباره نمازش را در محل دیگرى بخواند.
٨٦٩ اگر در جایى که نمىداند غصبى است، نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، یا در جایى که غصبى بودن آن را فراموش کرده، نماز بخواند، و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است. مگر آنکه خودش غصب کرده باشد، که در این صورت به احتیاط واجب، نمازش باطل است.
٨٧٠ اگر بداند جایى غصبى است ولى نداند که در جاى غصبى نماز باطل است، و در آنجا نماز بخواند، نماز او باطل است.
٨٧١ کسى که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند، چنانچه حیوان سوارى یا زین آن غصبى باشد، نماز او باطل است و همچنین است اگر بخواهد سواره نماز مستحبى بخواند.
٨٧٢ کسى که در ملکى با دیگرى شریک است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شریکش نمىتواند در آن ملک تصرف کند، و نماز بخواند.
٨٧٣ اگر با عین پولى که خمس و زکات آن را نداده ملکى بخرد تصرف او در آن ملک حرام و نمازش هم در آن باطل است. و همچنین است اگر به ذمه بخرد و در موقع خریدن قصدش این باشد که از مالى که خمس یا زکاتش را نداده بدهد.
٨٧٤ اگر صاحب ملک به زبان اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضى نیست نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلبا راضى است نماز صحیح است.
٨٧٥ تصرف در ملک میتى که خمس یا زکات بدهکار استحرام و نماز در آن باطل است مگر آنکه بدهکارى او را بدهند یا بنا داشته باشند بدون مسامحه بپردازند.
٨٧٦ تصرف در ملک میتى که به مردم بدهکار استحرام، و نماز در آن باطل است. ولى تصرفات جزئى که براى برداشتن میت معمول است، اشکال ندارد. و نیز اگر بدهکارى او کمتر از مالش باشد و ورثه هم تصمیم داشته باشند که بدهى را بدهند، تصرفى که غیر فروختن و از بین بردن مال باشد، اشکال ندارد.
٨٧٧ اگر میت قرض نداشته باشد، ولى بعضى از ورثه او صغیر یا دیوانه یا غایب باشند، تصرف در ملک او حرام، و نماز در آن باطل است. ولى تصرفات جزئى که براى برداشتن میت معمول است، اشکال ندارد.
٨٧٨ نماز خواندن در مسافر خانه و حمام و مانند اینها که براى واردین آماده است اشکال ندارد و اگر وثوق پیدا نشود که صاحبش راضى است مشکل است ولى در غیر این قبیل جاها، در صورتى مىشود نماز خواند که مالک آن اجازه بدهد، یا حرفى بزند که معلوم شود، براى نماز خواندن اذن داده است مثل اینکه بهکسى اجازه دهد در ملک او بنشیند و بخوابد که از اینها فهمیده مىشود براى نماز خواندن هم اذن داده است.
٨٧٩ در زمین بسیار وسیعى که از ده دور و چراگاه حیوانات است، اگر چه صاحبانش راضى نباشند، نماز خواندن و نشستن و خوابیدن در آن اشکال ندارد. و در زمینهاى زراعتى هم که نزدیک ده است و دیوار ندارد، اگر چه در مالکین آنها صغیر و دیوانه باشد، نماز و عبور و تصرفات جزئى اشکال ندارد.ولى اگر یکى از صاحبانش ناراضى باشند، تصرف در آن حرام و نماز باطل است.
٨٨٠ شرط دوم: مکان نمازگزار باید بىحرکت باشد، و اگر به واسطه تنگى وقتیا جهت دیگر ناچار باشد در جایى که حرکت دارد مانند اتومبیل و کشتى و ترن نماز بخواند، به قدرى که ممکن است باید در حال حرکت چیزى نخواند، و اگرآنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند به طرف قبله برگردد.
٨٨١ نماز خواندن در اتومبیل و کشتى و ترن و مانند اینها، وقتى ایستادهاند،مانعى ندارد.
٨٨٢ روى خرمن گندم و جو و مانند اینها، که نمىشود بىحرکت ماند، نماز باطل است.
٨٨٣ در جایى که به واسطه احتمال باد و باران و زیادى جمعیت و مانند اینها اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کند، اگر به امید تمام کردن شروع کند، اشکال ندارد. و اگر به مانعى برنخورد، نمازش صحیح است. و در جایى که ماندن در آن نماز نخواند، ولى اگر خواند نماز باطل نیست. و همچنین روى چیزى که ایستادن و نشستن روى آن حرام است، مثل فرشى که اسم خدا بر آن نوشته شده، باید نماز نخواند، ولى اگر خواند، صحیح است.
شرط سوم: آنکه در جایى که سقف آن کوتاه است و نمىتواند در آنجا راست بایستد، یا به اندازهاى کوچک است که جاى رکوع و سجود ندارد، نماز نخواند. و اگر ناچار شود که در چنین جایى نماز بخواند، باید به قدرى که ممکن است قیام و رکوع و سجود را بجا آورد.
٨٨٤ انسان باید رعایت ادب را بکند، و جلوتر از قبر پیغمبر و امام علیهالسلام نماز نخواند. چنانچه نماز خواندن بىاحترامى باشد، حرام استولى نماز باطل نیست.
٨٨٥ اگر در نمازى چیزى مانند دیوار بین او و قبر مطهر باشد که بىاحترامى نشود اشکال ندارد، ولى فاصله شدن صندوق شریف و ضریح و پارچهاى که روى آن افتاده،کافى نیست.
شرط چهارم: آنکه مکان نمازگزار اگر نجس است به طورى تر نباشد که رطوبت آن به بدن یا لباس او برسد، ولى جایى که پیشانى را بر آن مىگذارد اگر نجس باشد در صورتى که خشک هم باشد، نماز باطل است، و احتیاط مستحب آن است که مکان نمازگزار اصلا نجس نباشد.
٨٨٦ بنابر احتیاط مستحب، باید زن عقبتر از مرد بایستد و جاى سجده او ازجاى ایستادن کمى عقبتر باشد.
٨٨٧ اگر زن برابر مرد یا جلوتر بایستد، و با هم وارد نماز شوند، بهتر آن است که نماز را دوباره بخوانند.
٨٨٨ اگر بین مرد و زن، دیوار یا پرده یا چیز دیگرى باشد، نمازشان صحیح است، و احتیاط مستحب هم در دوباره خواندن نیست.
شرط پنجم: آنکه جاى پیشانى نمازگزار از جاى زانوهاى او، بیش ازچهار انگشت بسته پستتر یا بلندتر نباشد، و احتیاط واجب آن است که از سرانگشتان پا هم بیشتر از این پست و بلند تر نباشد.
٨٨٩ بودن مرد و زن نامحرم در جاى خلوت، جایز نیست و احتیاط در نماز نخواندن در آنجا است. لیکن اگر خواند، نمازش باطل نیست.
٨٩٠ نماز خواندن در جایى که تار و مانند آن استعمال مىکنند باطل نیست ولى گوش دادن به آنها حرام است.
٨٩١ در خانه کعبه و بر بام آن نماز واجب خواندن مکروه است ولى در حال ناچارى مانع ندارد.
٨٩٢ خواندن نماز مستحب در خانه کعبه و بر بام آن اشکال ندارد. بلکه مستحب است در داخل خانه مقابل هر رکنى دو رکعت نماز بخوانند.
٨٩٣ در شرع مقدس اسلام بسیار سفارش شده است که نماز را در مسجد بخوانند. و بهتر از همه مسجدها مسجدالحرام است، و بعد از آن مسجد پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم، و بعد مسجد کوفه، و بعد از آن مسجد بیتالمقدس، و بعد از مسجد بیتالمقدس مسجد جامع هر شهر، و بعد از آن مسجد محله، و بعد از مسجد محله مسجد بازار است.
٨٩٤ براى زنها نماز خواندن در خانه، بلکه در صندوقخانه و اطاق عقب بهتر است، ولى اگر بتوانند کاملا خود را از نامحرم حفظ کنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند.
٨٩٥ نماز در حرم امامان علیهمالسلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برابر دویست هزار نماز است.
٨٩٦ زیاد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدى که نمازگزار ندارد، مستحب است.و همسایه مسجد اگر عذرى نداشته باشد، مکروه است در غیر مسجد نماز بخواند.
٨٩٧ مستحب است انسان با کسى که در مسجد حاضر نمىشود، غذا نخورد و در کارها با او مشورت نکند، و همسایه او نشود، و از او زن نگیرد و به او زن ندهد.
٨٩٨ نماز خواندن در چند جا مکروه است و از آن جمله است: حمام، زمین نمکزار، مقابل انسان، مقابل درى که باز است، در جاده و خیابان و کوچه اگر براى کسانى که عبور مىکنند زحمت نباشد. و چنانچه زحمت باشد حرام ولى نماز باطل نیست، مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هر کجا که کوره آتش باشد،مقابل چاه و چالهاى که محل بول باشد، روبروى عکس و مجسمه چیزى که روح دارد،مگر آنکه روى آن پرده بکشند، در اطاقى که جنب در آن باشد، در جایى که عکس باشد اگر چه روبروى نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روى قبر، بین دو قبر، در قبرستان.
٨٩٩ کسى که در محل عبور مردم نماز مىخواند، یا کسى روبروى اوست، مستحب است جلوى خود چیزى بگذارد، و اگر چوب یا ریسمانى هم باشد کافى است.
۷. روزه بر افرادی واجب است که واجد شرایط زیر باشند:
ـ بلوغ.
ـ عقل.
ـ قدرت.
ـ بیهوش نبودن.
ـ مسافر نبودن.
ـ حایض و نفسا نبودن.
ـ ضرری نبودن روزه.
ـ حَرَجی نبودن روزه.
این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.